نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات جانبازان 70 درصد
جانباز «محمدحسن رادمنش» در گفتگو با نوید شاهد:
«تیری که به پایم اصابت کرده بود انگاری به پایم نخورده، به قلبم خورده بود. هر لحظه که می‌گذشت جانم با خونریزی درمی‌آمد. گردنم، شال گردن بود، آن را محکم روی زخمم پیچیده و بستم. اما خونریزی همچنان ادامه داشت، این بار چفیه را باز کردم و محکم بستم. ثانیه‌ها که بیشتر می‌گذشت، بیشتر بی‌حال می‌شدم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی جانباز ۷۰ درصد «محمدحسن رادمنش» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۸۲۱۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۴

جانباز ۷۰ درصد «مرتضی شعبانی» در گفتگو با نوید شاهد قزوین:
«از آنجایی که مشتاق رفتن به جبهه بودم. تحمل نداشتم بزرگ شوم تا بروم. به همین دلیل شناسنامه‌ام را دستکاری کردم تا بزرگتر شوم، برای انجام این کار، ابتدا کپی شناسنامه را گرفتم، تاریخ تولدم را که ۱۶ ساله بود، دستکاری و دو سال بزرگتر کرده و ۱۸ ساله کردم تا بتوانم به جبهه اعزام شوم. دوم دبیرستان برای اولین بار با عنوان بسیجی از لشکر ۱۶ زرهی قزوین به جبهه اعزام شدم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی جانباز 70 درصد «مرتضی شعبانی» است که از دوران دانش‌آموزی تا دوران دانشجویی در جبهه بود، تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۸۱۴۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۳

جانباز بصیر «رحیمی‌شال» در گفتگو با نوید شاهد قزوین:
«در ۱۳ سالگی عضو بسیج شال شدم. طی یک سالی بود که در بسیج ثبت‌نام کرده بودم، ۳ بار اقدام کردم که به جبهه اعزام شوم، اما هر بار با مخالفت‌های پدرم مواجه می‌شدم و پدرم می‌گفت صبر کن برادرت از جبهه بازگردد و بعد شما برو. اما من تحمل صبر کردن نداشتم و دوست داشتم در جهت انجام وظیفه به جبهه بروم. از طرف دیگر وقتی پیکر مطهر شهدا را به روستا می‌آوردند بیشتر دلم برای رفتن به جبهه پر می‌زد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی جانباز ۷۰ درصد بصیر «محمدعلی رحیمی‌شال» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۸۱۰۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۰

خاطرات جانباز «آذربایجانی‌خورهشتی» در گفتگو با نوید شاهد؛
«پرستار با دیدن من گفت: این مجروح از بین رفتنی است، دیگر به عمل کردنش نمی‌ارزد، چرا عملش کنیم. از نظر آنها، من تمام کرده بودم لذا مرا به سردخانه بیمارستان انتقال می‌دهند. ۴۵ دقیقه تا یک ساعت در سردخانه بودم، دو نفر از کارکنان بیمارستان که جنازه‌ای را به سردخانه می‌آورند موقع برگشت می‌بینند انگشت بزرگ پای من، تکان کوچکی می‌خورد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی شهید زنده «محمدحسین آذربایجانی‌خورهشتی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۸۰۲۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۸

خاطرات جانباز 70 درصد اسدالله آشوری در گفتگو با نوید شاهد
«برادرم به پدرم موضوع جبهه رفتنم را گفت، اما پدر مخالفت کرد. برادرم به پدرم پیشنهاد می‌دهد برای اسدالله زن بگیرید تا با تشکیل خانواده و بچه‌دار شدن، رفتن به جبهه را از یاد ببرد. خانواده پیشنهاد زن گرفتن را به من دادند، اما من گفتم زن بگیرم یا نگیرم به جبهه می‌روم. با این وجود برایم خواستگاری رفتند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی شهید زنده «اسدالله آشوری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۹۶۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۰

مسابقه کتاب‌خوانی «اصحاب درد»؛ خاطرات جانبازان ۵۰ تا ۷۰ درصد شهرستان‌های سمنان، مهدی‌شهر و سرخه به مناسبت هفته کتاب و کتاب‌خوانی برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۵۹۳۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۲

معرفی کتاب؛
نوید شاهد - کتاب «اصحاب درد» به قلم زهرا شاهینی، گزیده‌ای از خاطرات ۴۹ جانباز ۵۰ تا ۷۰ درصد شهرستان‌های سمنان، مهدیشهر و سرخه است.
کد خبر: ۵۱۷۷۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۴